خلاصه جلسه دوم پاسخ به شبهات استاد سید طاهر غفاری قره باغی (قسمت سوم)
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 20
بازدید کل : 17568
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

.:☼آثار استاد سید طاهر غفاری قره باغی☼:.
در این وبلاگ، برخی از فرمایشات و یادداشت های ایشان در معرض استفاده شماست.




بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه جلسه دوم پاسخ به شبهات استاد سید طاهر غفاری قره باغی (قسمت سوم)

 

پرسش و پاسخ:

سوال 1: در اواخر عمر شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت فرمود: قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسیم که بعد از من گمراه نشوید. عمر گفت: این مرد هذیان می گوید! عمر این حرف نادرست را زد و آن جسارت را به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد. پس چرا رسول خدا ادامه نداد و آن سخن مهم را نگفت تا مردم گمراه نشوند؟

جواب سوال 1: بنده معتقدم که پیامبر صلی الله علیه و آله مطلبش را گفت. اصلاً پیامبر آن درخواست را کرد تا نشان دهد که چه کسی به مقابله با پیامبر برخواهد خواست و با او مخالفت خواهد نمود. پیامبر با این درخواست باعث شد که این جریان نه تنها در کتب شیعه بلکه در مهمترین کتاب اهل سنت یعنی صحیح بخاری ثبت شود و تا قیام قیامت به همه انسان ها نشان داده شود که چه کسی بود که در مقابل پیامبر ایستاد و به پیامبر خدا توهین کرد.

پیامبر می خواست تا ما گمراه نشویم. با به وجود آمدن این جریان نشان داد که چه کسی ساز مخالف می زند و نمی خواهد مطلبی بیان شود که مایه نجات از گمراهی است.

عمر هم می دانست که پیامبر خدا چه چیزی را می خواهد بیان کند. چرا که مکرر در مکرر از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این مطلب را که همان مضمون حدیث ثقلین است شنیده بود. با این کار خواست تا دهان پیامبر صلی الله علیه و آله را ببندد ولی عملاً خودش گفت که ای اهل عالم بدانید که این من بودم که در مقابل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ایستادم.

فردای قیامت اگر خداوند متعال سوال کند که با چه حقی کسی را جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دادید که پیامبر را با تخلف و نافرمانی وداع کرد؟ چه جوابی می توانیم داشته باشیم؟ بلکه سند خواهیم آورد که پیامبر او را لعن کرد؛ به چه حقی کسی را که پیامبر لعن کرده است به عنوان جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله قبول کردید؟

سوال 2: وقتی که حضرت علی علیه السلام را دست بسته برای بیعت به مسجد می بردند و ناموسش را جلوی چشمش می زدند، او که شیر مرد عرب بود چرا مقابله نکرد؟

جواب سوال 2: صبر و تحمل و عدم برخورد با غاصبین خلافت و ظالمین به حضرت زهرا سلام الله علیها یک تکلیف و وظیفه الهی برای حضرت علی علیه السلام بود. در اسناد مباحث امامت این مطلب وجود دارد که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عنوان تکلیف و وظیفه به حضرت علی علیه السلام وصیت فرمود که یا علی! بعد از من برای تو این اتفاقات پیش خواهد آمد و وظیفه تو صبر است.

وقتی که حضرت علی علیه السلام را دست بسته و با زور برای بیعت با ابوبکر به مسجد می بردند، یهودی مسلمان شد. گفتند فلانی! مگر الآن وقت مسلمان شدن است؟! چندین سال پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدی و مسلمان نشدی. الآن چه دیدی که مسلمان شدی؟! گفت: من این مرد را می شناسم و در جنگ ها جنگاوری او را دیده ام. او همان علی است و پیر نشده است و در نهایت قدرت خود است. تا کنون شائبة این بود که شاید او به دنبال قدرت و مقام است. ولی حالا که این طور صبورانه می رود معلوم می شود که حق است و یک حقی او را وادار به صبر نموده است.

در تاریخ است که در یک مرحله حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از امیرالمومنین علیه السلام در خواست اقدام بر علیه غاصبین خلافت کرد و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: یا زهرا! اگر می خواهی این صدای اذان و نام پدرت باقی بماند فعلاً وظیفه ما صبر است.

حضرات ائمه معصومین علیهم السلام امام بودند و تکلیف ایشان از طرف خدای متعال مشخص بود و اهل هوا و هوس نبودند. با آن صبری که کردند، 5 نفر شیعه الآن به بیش از 150 میلیون شیعه رسیده است.

این صبر کردن هم یک دستور الهی است و مسأله امامت یک مساله شخصی نیست. بلکه تکلیف امیرالمومنین علی علیه السلام از طرف وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله روشن شده بود و امر به صبر کرده بود و فرموده بود: باید صبر کنی. وقتی امیرالمومنین علیه السلام این سخن را شنید آن قدر این مساله بر او گران آمد که بلند شد و نشست. چرا که مسأله ناموس خیلی بزرگ است. مخصوصًا این که ناموس و ودیعه رسول الله صلی الله علیه و آله باشد. حضرت فرمود: یا علی! باید صبر کنی.

سوال 3: چگونه ثابت کنیم که در آن زمان عترت فقط حضرت علی علیه السلام بوده است و دیگران نیستند؟

جواب سوال3: عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فقط حضرت امیرالمومنین علیه السلام نیست اما اتفاق شیعه و سنی بر این واقع است که حضرت علی علیه السلام قطعًا جزو اهل بیت و عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و برای این مطلب به سند خاصی نیاز نداریم و اصلاً اختلاف ما با اهل سنت بر سر این نیست که آن ها بگویند: عمر و ابوبکر و عثمان جزو عترت هستند وما بگوییم نیستند.

علاوه بر این که پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله به طور عام به همراهی با عترت خویش سفارش نموده است در مواقف دیگر بالخصوص به همراهی با حضرت علی علیه السلام سفارش فرموده است.

سوال 4: اهل سنت می گویند: ما سنّی هستیم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، در حدیث ثقلین، عترتی نفرموده است بلکه فرموده است: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنّتی». با توجه به این حدیث که به جای «عترتی»، «سنتی » دارد فرمایشات شما چگونه حقّانیت شیعه را در تبعیت از اهل بیت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت می کند؟

جواب سوال 4: در جلسه بعد ان شاء الله تعالی منابع حدیث ثقلین در اختیار حضّار محترم قرار خواهد گرفت و باید اسناد این حدیث شریف نبوی در همه ی خانه ها موجود بوده و نگهداری شود؛ در مقابل این روایت شریف و عبارت «کتاب الله و عترتی» گفته اند: پیامبر فرموده است: «کتاب الله و سنتی» یعنی: «من در میان شما کتاب خدا و سنت خودم را می گذارم» از آن ها سوال می کنیم که این روایت در کجا نقل شده است؟ خود مخالفین که می خواهند در مقابل حدیث ثقلین این روایت را نشان دهند یک روایت بدون سند به ما ارائه می دهند. ما دین خودمان را بدون سند قبول نمی کنیم. از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه آله وسلّم بیش از هزار و چهار صد سال می گذرد؛ وقتی که شما سخنی را به پیامبر نسبت می دهند چرا یک روایت بدون سند می آورید؟ چرا ما در مقابل روایتی که هم در منابع شیعه و هم در منابع سنّی وجود دارد و مسلّم است که از پیامبر صلی الله علیه و آله صادر شده است یک روایت بدون سند را قبول کنیم؟!

ان شا الله آن روایت را هم خواهیم آورد و نشان خواهیم داد که این روایت جعلی است؛ شیطنت یک عده است تا در مقابل عترت و اهل بیت، سنّت را عَلَم کند در حالی که عترت هم کسانی جز عاملین واقعی به سنت واقعی پیامبر نیستند و عاملین و مروّجین واقعی سنّت پیامبر همین عترت طاهرین سلام الله علیهم اجمعین هستند چرا که بعد از عمر به حضرت علی علیه السلام گفتند: یا علی! بیا و به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و طریقه عمر و ابوبکر عمل کن. حضرت فرمود: من با کتاب خدا و سنت پیامبر پیش خواهم رفت. آن دو را به پیامبر نچسبانید. گفتند: نمی شود! ما قبول نمی کنیم! پس کسی که به درستی موظف به کتاب خدا و سنّت پیامبر است حضرت علی علیه السلام است که موظف و ملتزم است به این که از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله فاصله نگیرد و اما همین روایت که (و سنتی) دارد حتی در منابع اهل سنت هم با ضعف روبرو است و ثابت شده نیست.

باید سند این روایت را هم نقل کنیم تا معلوم شود که چقدر بی ریشه و ضعیف السند است:

ضعف روایت « ... و سنتی»:

علاوه بر حدیث ثقلین که در آن عبارت «کتاب الله و عترتی» آمده است در میان روایات اهل سنت عبارت «کتاب الله و سنتی» یا «کتاب الله و سنة نبیه » به چشم می خورد که بیشترین فحص و تحقیق در این زمینه در کتاب شریف «راهنمای حقیقت» از صفحه 410 تا صفحه 418 تالیف حضرت آیت الله العظمی سبحانی دام ظله العالی مشاهده شد که به چهار صورت نقل شده است:

یکی از آن چهار صورت از کتاب موطّأ مالک بدون سند و به صورت مرسل نقل شده است. در سه مورد دیگر، سندی که در آن ها ذکر شده است به شهادت عده ای از رجالیین اهل سنت در این اسناد کسانی مانند صالح بن موسی الطلحی و اسماعیل بن ابی اویس و پدرش ابی اویس و کثیر بن عبدالله بن عمرو واقع شده اند. اینان همگی به شهادت بعضی از رجالین اهل سنت ضعیف، غیر قابل اعتماد و یا کذّاب و دروغگو معرفی شده اند. مثلاً در حق کثیر از امام شافعی نقل کرده اند: «کثیر از ارکان کذب است.» مثلاً یحیی بن معین، راوی شناس اهل سنت، صالح بن موسی و اسماعیل بن اویس و پدرش را غیر قابل اعتماد دانسته است و نسائی، یکی از امامان اهل سنت، گفته که اسماعیل موثق نیست. حال ابی هریرة هم روشن است. لذا هیچ کدام از اسناد مذکور قابل اعتماد نمی باشند و در مقابل حدیث ثقلین به هیچ وجه قابل بررسی و اعتنا نمی باشد.

سوال 5: در قرآن کریم به جزئی ترین مسائل مثل نماز، روزه، حج، قصاص، و .... اشاره شده است. ولی به ولایت که این قدر مهم است به صورت صریح اشاره نشده است. ما آیه تطهیر و ... را قبول داریم ولی چرا به صورت صریح اشاره نشده است؟ مثلا اسم حضرت علی علیه السلام چرا در قرآن نیامده است؟